آیه دهم سوره مبارکه بقره: فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (10) شرح: از آنجا که سرمایه اصلی منافقین درواغ است و تناقضهای رفتاری خود را فقط با آن توجیه می کنند لذا در آخرت بخاطر دروغهایشان عذاب الیم خواهند داشت.
ترجمه:
در دل آنها مرض است به همین خاطر خدا بر مرضشان می افزاید و به کیفر دروغی که می گویند عذاب دردناکی برای آنها می باشد.
سوالات تدبری:
1- منظور از مرض و بیماری در دل منافقین چه مرضی می باشد؟
2- آیا ریشه نفاق آنها همین مرض است؟
3- چرا خداوند بجای شفا بر مرض دل آنها می افزاید؟
4- رابطه این مرض و اضافه شدن آنها توسط خداوند و پی در پی دروغ گفتن آنها چیست؟
5- آیا عذاب دردناک فقط بخاطر دروغ گفتن آنهاست؟
6- عذاب الیم چه عذابی است؟
7- ...
از نظر قرآن کریم نفاق یک نوع بیماری است ؛ غیرِ منافق یک چهره بیشتر ندارد و هماهنگی کامل در میان روح و جسم او حکمفرماست:اگر مومن است تمام وجود او فریاد ایمان می کشد و اگر منحرف شود باز هم ظاهر و باطن او نشان دهنده انحراف است اما دوگانگی جسم و روحِ منافق موجب درد و مرض او می شود و از آنجا که در نظام آفرینش، هر کس در مسیری قرار گرفت و وسائل آنرا فراهم ساخت در همان مسیر، روبه جلو می رود لذا بر بیماری آنها افزوده می شود.
به عبارت دیگر همانطور که آنچه برای یک بدن سالم گواراست برای بدن بیمار ناگوار جلوه می کند، حقیقت هم که برای قلوب سالم شیرین است برای قلبهای بیمار تلخ می شود و در نتیجه فاصله منافقین از حقایق هر روز بیشتر از روز پیش شده و بر لجاجت و در نتیجه مرضشان افزوده می شود .
آیه نهم سوره مبارکه بقره:
یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (9)
ترجمه:می خواهند به خدا و مومنان نیرنگ بزنند اما فقط به خودشان نیرنگ می زنند و البته این را نمی فهمند.
سوالات تدبری:
1- چگونه تصور می کنند که می توانند خدا را فریب بدهند؟
2- نحوه نیرنگ بازی با خدا توسط منافقین چگونه است؟
3- نحوه نیرنگ بازی با مومنان چگونه است؟
4- آنها چگونه خودشان را فریب می دهند و خود نمی فهمند؟
5- چگونه بازگشت نیرنگ بازی با خدا و مومنان به خود انسان برمی گردد؟
6- ...
شرح:
منافقان از یکسو بر اثر کوردلی، اعتقاد داشتند که پیامبر یک خدعه گر است که برای حکومت بر مردم، دین و نبوت را مطرح ساخته و افراد ساده لوح نیز اطراف او جمع شده اند لذا باید در مقابل او به خدعه برخاست اما خدا می فرماید که خدعه و نیرنگ کار خود آنها است و بعلاوه این خدعه و نیرنگ نیز به خودشان باز می گردد ولی نمی فهمند زیرا سرمایه های اصیلی را که خدا برای نیل به سعادت در وجودشان آفریده، در مسیر خدعه و فریب و نیرنگ بر باد می دهند و دست خالی از هر خیر و نیکی، با کوله باری از گناه، از دنیا می روند.
به عبارت دیگر ، هدف منافقین اینست که باطل را با لباس حق زنده نگهداشته و اشاعه دهند اما آنچه عایدشان می شود انست که سرمایه های خدادادی مانند عقلشان را در زیر بار معاصی مدفون ساخته و تمام قدرت تشخیص و درکشان را از دست میدهند لذا هیچگاه به مقاصدشان نمی رسند مانند مریضی که سعی می کند با جوابهای غلط طبیبش را گول بزند، بدیهی است که در واقع خودش را گول می زند اما منافقین این واقعیت را درک نمی کنند.
جالب آنست که خدا را در کنار مومنین ذکر می کند تا هم تهدیدی برای منافقان و هم بشارتی برای مومنین باشد.
آیه هشتم سوره مبارکه بقره:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (8)
ترجمه:
و از مردم کسانی هستند که می گویند به خدا و روز آخرت ایمان آورده ایم در حالی که آنها مومن نیستند.
سوالات تدبری:
1- هدفشان از ابراز ایمان ظاهری چیست؟
2- اینگونه افراد را چگونه می توان شناخت؟
3- چرا خداوند رسما ایمان ظاهری آنها را بر ملا می کند؟
4- مگر نباید به ظاهر قضاوت کرد پس چرا خداوند ایمان ظاهری و زبانی آنها را قبول نمی کند؟
5- چرا ایمان به خدا و روز قیامت کنار هم آورده می شود؟
6-...
شرح:این آیه و چند آیه بعدی به شرح کوتاه اما پرمغز از خصوصیات منافقین می پردازد همانها که نسبت به حقایق عناد و لجاجت دارند اما با فریبکاری می گویند به خدا و آخرت ایمان داریم در حالی که اصلا ایمان ندارند.
هدف آنها از این رفتار اینست که در صفوف محکم مومنین رخنه کرده و ضربه اصلی را از درون جامعه دینی بر اسلام وارد کنند
آیه هفتم سوره مبارکه بقره:
خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ (7)
ترجمه:خدا بر دلها و بر گوشهایشان مهر زده و بر چشمانشان پرده ای قرار دارد و برای آنها عذاب بزرگی است
سوالات تدبری:
1-چرا کافران مورد قهر خداوند قرار گرفتند؟
2- منظور از مهر زدن بر قلب و گوش چیست؟
3- منظور از پرده بر دیدگان چیست؟
4- با مهر شده دل و گوش و چشم چه چیزی از آنها سلب شده است؟
5- چرا خداوند عذاب کافران را از همین دنیا شروع کرده است؟
6- چرا تنها قلب و گوش و چشم را مطرح کرده است؟
7- چرا در مورد چشم و گوش عمل به خداوند نسبت داده شده و در جمله دوم فاعل بصورت مجهول آمده است؟
8- عذاب بزرگ آنها چیست؟
9-...
شرح:
همانطور که با مهر کردن نامه ها مانع از دخل و تصرف در آنها می شوند خدا نیز با مهر کردن دلها مانع نفوذ حقایق در آنها می شود.
اگر خدا مهر زدن بر دلها را به خودش نسبت داده و پرده گوش و چشم داشتن را به خود کفار نسبت داده برای اینست که یک مرتبه از کفر از ناحیه خودشان بوده و آن این مقدار بوده که زیر بار حق نمی رفته اند و همواره خواشهای نفس را انتخاب می کردند و یک مرتب? شدیدتری را خدا بعنوان مجازات بر دلهاشان افکنده است پس اعمال آنان در وسط دو حجاب قرار دارد یکی حجاب خودشان و یکی حجاب خدا.
غیر از این مجازات، در آخرت عذاب دردناک دیگری که در فکر نمی آید در انتظار آنهاست.
آیه ششم سوره مبارکه بقره:
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (6) سوالات تدبری: شرح: اگر متقین با تمام حواس و ادراک آماده پذیرش حق هستند در مقابل آنها افرادی هستند که کفر در اعماق قلبشان نفوذ کرده و به هیچ وجه تسلیم حقایق نمی شوند زیرا قانون الهی اینست که انسان همانطور که با تبعیت از اوامر الهی صاحب قدرت و تشخیص و روشن بینی می شود، با ارتکاب گناهان نیز به تدریج راهها و وسایل درک و پذیرش حقایق را در خود از بین می برد. اصولا این یک امر طبیعی است که اگر انسان به کار خلاف و غلطی ادامه دهد، تدریجا با آن انس می گیرد، نخست یک حالت است بعدا یک عادت می شود سپس مبدل به یک ملکه می گردد و جزء جان انسان می شود،گاه کارش به جایی می رسد که بازگشت بر او ممکن نیست اما چون آگاهانه این راه را انتخاب کرده مسئول تمام عواقب آن می باشد بی آنکه جبر لازم آید، درست همانند کسی که آگاهانه با وسیله ای چشم و گوش خود را کور و کر می کند تا چیزی را نبیند و نشنود و اگر می بینیم اینها به خدا نسبت داده شده به خاطر آنست که خدا این خاصیت را در اینگونه اعمال نهاده است. عکس این مطلب نیز در قوانین آفرینش کاملا مشهود است یعنی کسی که پاکی و تقوا، درستی و راستی را پیشه کند، خداد حس تشخیص او را قویتر می سازد و درک و دید و روشن بینی خاصی به او می بخشد چنانکه در سوره انفال آیه 29 می خوانیم:"ای مومنان اگر تقوا پیشه سازید خدا فرقان یعنی وسیله تشخیص حق از باطل را به شما عطا می کند." اگر واقعا اینها قابل هدایت نیستند اصرار پیامبران برای چیست؟ بطور خلاصه، جزا و پاداش عمل، حتما باید پس از انجام عمل باشد تنها تصمیم و یا آمادگی و زمینه های روحی و فکری برای این کار کافی نیست بعلاوه پیامبران فقط برای هدایت آنها نیامده اند، اینها در اقلیتند،اکثریتِ توده های گمراه، کسانی هستند که تحت تعلیم و تربیت صحیح قابل هدایت می باشند.
ترجمه:برای کافران یکسان است چه انذارشان بکنی و چه انذارشان نکنی ایمان نمی آورند.
1- کافر کیست؟
2- مگر پیامبر برای هدایت نیامده است چرا تبلیغش برای کافرین هدایت بخش نیست؟
3- آیا تنها با انذار می توان دست به هدایت زد؟
4- چرا کافر از عذاب نمی ترسد؟
5- آیا ترس از خدا و عذاب ایمان را افزایش می دهد؟
6- ...
این حقیقت را در زندگی روزمره خود نیز آزموده ایم، افرادی هستند که عمل خلافی را شروع می کنند، در آغاز خودشان معترفند که صددرصد خلافکارند و به همین دلیل از کار خود ناراحتند ولی کم کم که با آن انس گرفتند این ناراحتی از بین می رود و در مراحل بالاتر گاهی کارشان به جایی می رسد که نه تنها ناراحت نیستند بلکه خوشحالند و آن را وظیفه انسانی و یا وظیفه دینی خود می شمرند!
مجازات خدا همیشه بعد از ارتکاب گناه صورت می گیرد یعنی او هیچکس را به خاطر اینکه قلبا آدم بدی است کیفر نمی کند بلکه ابتدا او را دعوت به سوی حق می کند، اگر تبعیت نکرد و ناپاکی درون را در عملش منعکس ساخت در این حال مستحق کیفر می گردد، در غیر این صورت مصداق قصاص قبل از جنایت خواهد بود.
این همان چیزی است که ما نام آن را اتمام حجت می گذاریم.
آیه پنجم سوره مبارکه بقره:
أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)
ترجمه:متقین از طرف پروردگارشان بر هدایت هستند و همین ها هستند که رستگارند.
سوالات تدبری:
1- رستگاران چه کسانی هستند؟
2- هدایت آنها از چه نوع هدایتی است؟
3- اگر رستگار هستند چرا باید دوباره از هدایت برخوردار شوند؟
4- نعمتهای خاص خدا برای اینان چیست؟
5- چرا دوبار اولئک تکرار شده است؟
6- هدایت از جانب خداست و این واضح است چرا بر آن تاکید کرده است(من ربهم)؟
7-...
شرح:
نکره آمدن "هدی" اشاره به عظمت هدایتی است که از ناحیه خدا شامل حال آنها می شود یعنی آنها هدایتی بس عظیم دارند و نیز تعبیر به " هم المفلحون" با توجه به آنچه در علم معانی و بیان گفته شده دلیل بر انحصار است یعنی تنها راه رستگاری، راه این گروه است که با کسب پنج صفت ویژه مشمول هدایت الهی گشته اند.
باید توجه داشت در آیات فوق در همه جا از فعل مضارع که معمولا برای استمرار است، استفاده شده و این نشان می دهد که پرهیزگاران و مومنان راستین کسانی هستند که در برنامه های خود، ثبات و استمرار دارند و فراز و نشیب زندگی در روح و فکر آنها اثر نمی گذارد و خللی در برنامه های سازنده آنها ایجاد نمی کند.
آنها در آغاز روح حق طلبی دارند و همان سبب می شود که به دنبال دعوت قرآن بروند و سپس دعوت قرآن آنها را به هدایتی برتر می رساند.
آیه چهارم سوره مبارکه بقره:
وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (4)
ترجمه:(متقین )و همان کسانی که به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده ایمان دارند و همانها که به آخرت یقین دارند.
سوالات تدبری:
1- فرق ایمان با یقین چیست؟
2- چرا نفرمود قرآن و فرمود آنچه که بر تو نازل شده است؟
3- ایمان به کتب پیامبران گذشته در چه حد و چگونه باید باشد؟
4- چرا در مورد آخرت یقین بکار رفته است؟
5- چرا نفرمود آنچه که ما نازل کردیم برتو و فرمود آنچه که نازل شده است بر تو؟
6- چرا بجای آخرت کلمه قیامت نیامده است؟
7-...
شرح:
خصیصه دیگر متقین یا انسانهای سلیم الفطره، اینست که به هدایت الهی و وجوب آن باور دارند لذا هم به کلام رسول ایمان می آورند و هم بدون هیچ تعصبی به آنچه خدا قبلا بر پیامبرانش نازل کرده ایمان دارند زیرا رحمت و هدایت خدا را دائمی دانسته و آنرا منحصر به هیچ عصر و نسلی نمی کنند.
بالاخره اینکه به آخرت یقین داشته و معتقد به جاودانگی هستند یعنی آفرینش انسان را بیهوده نمی دانند لذا در هر اقدامی محکمه عدل خدا را از نظر دور نمی دارند.
اما چرا بجای ایمان به آخرت فرمود یقین به آخرت؟زیرا گاه می شود انسان به چیزی ایمان دارد ولی از لوازم آن غافل است اما وقتی به آن یقین پیدا کرد دیگر نسبت به آن و لوازمش هیچ غفلتی نمی کند.
خلاصه اینکه این پنج صفتی که خدایتعالی آنها را زمینه هدایت قرآنی خود قرار داده، صفاتی است که فطرت سالم در آدمی ایجاد می کند و در ایات مورد بحث به دارندگان چنین فطرتی وعده می دهد که بزودی بوسیله قرآنش ایشان را هدایت می کند البته هدایتی زائد بر هدایت فطرتشان و بنابراین اگر بعد از هدایت فطری، آن اعتقاد و اعمال صالح نباشد،(نماز و زکات) هدایت دومی دست نمی دهد.
دلیل بر اینکه هدایت دومی از ناحیه خدای سبحان و فرع بر هدایت اولی است، آیات بسیاری است از جمله: خداکسانی را که ایمان آوردند به قول ثابت در حیات دنیا و در آخرت پابرجا می کند و خلاصه آنچنانشان را آنچنان تر می کند پس معلوم می شود بقول معروف چشمه باید از خودش آب داشته باشد تا با لایروبی زیادترش کنند.
آیه سوم سوره مبارکه بقره:
الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (3)
ترجمه:همان کسانی که به غیب ایمان دارند و نماز را برپا می دارند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق می کنند.
سوالات تدبری:
1- منظور از غیب چیست؟
2- ایمان به غیب چگونه محقق می شود؟
3- منظور رابطه بین تقوا و ایمان به غیب چیست؟
4- فرق اقامه نماز و خواندن نماز چیست و چرا اقامه گفته است؟
5- انفاق یعنی چه ؟
6- چرا رزق دادنش را به رخ ما کشیده است؟
7- ترتیب ذکر این سه صفت دلیل خاصی دارد؟
8- رابطه صلاه و انفاق چیست و چرا نشانه تقوی است؟
9-..
شرح:
متقین چه مشخصاتی دارند؟
چون فطرت سالمی دارند به این حقیقت اعتراف دارند که موجودی محتاج هستند و احتیاجشان به چیزی است که خارج از ذات خودشان است یعنی شخصی که سلامت فطرت داشته باشد خواه ناخواه ایمان به موجودی دارد که هستی خودش و هستی همه عالم، مستند به آن موجود است.
پس متقین ایمان به غیب دارند و افق دید و جهان بینی آنها محدود به ماده و محسوسات نیست.
رسالت قرآن نیز در این راستاست یعنی می خواهد دید انسان را از قشر تنگ و نازک عالم شهادت و محسوسات خارج ساخته و او را متوجه عالم پر عظمت غیب سازد.
ملائک،روح،لوح محفوظ، عرش و کرسی، بهشت وجهنم، و حتی روح و روان انسانها بخشی از عالم غیب هستند که متقین به آن ایمان دارند.
تاکید قرآن برای باز کردن افق دید انسان بخاطر اینست که احساسات و رفتار افراد تابع جهان بینی و ایمان آنهاست.
شخص سلیم الفطره بعد از آنکه به چنین موجود غیبی ایمان آورد و معتقد شد که او حتی دقیقه ای از حوائج موجودات غافل نمی ماند آنوقت باور می کند که او لحظه ای نیز از هدایت بندگانش غافل نمی ماند و راه نجات را به آنان نشان می دهد.
به این ترتیب سر از مساله توحید و نبوت و معاد در می آورد و در نتیجه خود را ملزم می داند که در برابر آن مبدا یکتا خضوع کند چون خالق و ربِ او و بِّ همه عالم است و نیز خود را ملزم می داند که در جستجوی هدایت او برآید و وقتی به هدایت او رسید،آنچه در وسع او هست از مال و جاه و علم و فضیلت را در راه احیاء آن هدایت و نشر آن دین، بکار می بندد و این همان نماز و انفاق است اما نه نماز و زکات مصطلح قرآنی چرا که گفتار ما درباره شخص سلیم الفطره ای است که اینها را در فطرت خود می یابد، بلکه نماز و زکاتی که فطرتش بگردنش می اندازد و او هم از فطرتش می پذیرد.
به عبارت دیگر انسان به حسب فطرت سالم خود در می یابد که مهمترین کار بنده دو چیز است: یکی توجه به خدا و دیگر توجه به مردم و انفاق کردن در راه خدا.
آیه دوم سوره مبارکه بقره:
ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (2)
ترجمه:آن کتابی که هیچ شکی در آن نیست و فقط هدایت برای متقین است.
سوالات تدبری:
1- چرا فرموده است "آن کتاب" و نفرموده است "این کتاب"؟
2- چرا فرموده است "کتاب" و نفرموده است "قرآن"؟
3- آیا منظور این است که در قرآن نباید شک کرد یا اینکه در قرآن شک راه ندارد؟
4- فرق ریب و شک چیست و چرا ریب آمده است؟
5- هدایت یعنی چه؟
6- چرا قرآن تنها هدایت برای متقین است با اینکه در جای دیگر آنرا هدایت برای ناس معرفی می کند؟
7- متقین چه کسانی هستند؟
8- هدایت قرآن برای متقین به چه نحو است؟
9- رابطه شک نداشتن و هدایت برای متقین بودن قرآن چیست؟
10 راه پرهیزگاران با دیگر بندگان چه تفاوتی دارد؟
11-...
شرح:
چرا راهنمای متقین است؟ چون دو دسته جاهل داریم :
1- آنکنه از خسارت و سقوط ترسان است لذا طالب ارشاد و حقیقت و هدایت می باشد اینان همان متقین هستند.
2- دیگری جاهلی که لجوج است و هیچ واهمه ای از خطرات قطعی و جانگداز ندارد لذا بدنبال هدایت نیز نخواهد بود و به عبارت دیگر نور هدایت فقط برای بیداران وروندگان مفید است و نه خفتگان و ایستاده ها.
به عبارت دقیقتر متقین دارای دو هدایت هستند:
1- یک هدایت اولی که بخاطر آن متقی شدند.
2- و یک هدایت دومی که خدا بخاطر تقوایشان به ایشان کرامت می فرماید که در آیات بعدی به آن اشاره می شود.
چون هدایت دومی متقین بوسیله قرآن صورت میگیرد، معلوم می شود که هدایت اولی قبل از قرآن بوده و علت آن سلامت فطرت آنان می باشد .
اما اینکه چرا بعضی فطرتشان سالم است و بعضی ناسالم و آیا علت تامه آن وراثت و خوبی و بدی پدر و مادر و شیر و امثال آنها است و یا علت تامه اش خود انسان است؟
در پاسخ می گوییم: هیچیک علت تامه نیست ولی همه به مقدار اقتضاء اثر دارد.
همانطور که متقین دارای دو هدایت هستند آیات بعدی توضیح می دهد که کفار و منافقین نیز دارای دو ضلالت و کوری هستند یکی ضلالت و کوری اول که باعث اوصاف خبیثه آنان از کفر و نفاق و غیره شد، دوم ضلال و کوری ای که ضلالت و کوری اولشان را بیشتر کرد.اولی را بخود آنان نسبت داد و دومی را بخودش که بعنوان مجازات دچار ضلالت و کوری بیشتری نصیبشان کرد.
آیه اول سوره مبارکه بقره: الم (1) ترجمه: الف، لام، میم
شرح: یکی از منظورهای حروف مقطعه اینست که اعجاز قرآن از همین حرفهایی است که در اختیار همگان می باشد همانند تنوع شگفت انگیز موجودات در عالم هستی که از عناصر محدود و معدود بوجود آمده اند.
مطلبی که این موضوع را ثابت می کند اینست که در 24 مورد از سوره هایی که با حروف مقطه آغاز شده بلافاصله سخن از قرآن و عظمت آن به میان می آید.
صادق می خواهم از قرآن و مفاهیم و نکات آن در حد فهم خودم و مطالعات خودم و همچنین از احادیث و کتب مهم در مورد مطالب دینی و زندگی ساز صحبت کنم |