سوره حمد
براى این سوره ده نام گفتهاند:[1]
فاتحة الکتاب- ام الکتاب- ام القرآن- سبع المثانى- وافیه- شافیه- اساس- صلاة- الحمد و هر یک از اسامى مذکور را از ائمه روایت نمودهاند.
· اما فاتحة الکتاب میگویند براى آنکه ابتداى قرآنست چون قرآن را باز کنند اول آنسوره را قرائت کنند و
· اما ام الکتاب و ام القرآن گویند براى آنکه اصل کتاب است و اصل قرآن چنانکه شهر مکه را ام القرى خوانند چون اصل زمین است و مادر را ام گویند چون اصل فرزندان باشد و جهت دیگر هم گفتهاند که ذکر کلیه آنها بطول انجامد و عمدهترین وجهى که آنرا ام خوانند آنست که سوره حمد جامع علوم و فضایل است چنانکه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود خداى تعالى یکصد و چهار کتاب از آسمان نازل فرموده و چهار کتاب از آنها را برگزید و علوم یکصد کتاب دیگر را در آن چهار کتاب قرار داد و آنها زبور و تورات و انجیل و قرآن میباشند و بعد از آن بار دیگر از میان چهار کتاب یکى را اختیار فرمود و آن قرآنست و تمام علوم و برکات و ثواب تورات و انجیل و زبور را در قرآن قرار داد آنگاه تمام علوم قرآن را در سورههاى مفصل و کلیه علوم سورههاى مفصل را در سوره حمد قرار داد و هر کس سوره حمد را بخواند مانند آنست که یکصد و چهار کتاب آسمانى را قرائت نموده باشد
· و سبع المثانى بآن گویند براى آنکه این سوره داراى هفت آیه است
· و مثانى خوانند براى آنکه یا الفاظ آن مانند رحمن و رحیم و ایاک و صراط و علیهم مکرر شده است یا بجهت آنکه در هر نماز دو بار خوانند و یا براى آنکه دو مرتبه یکى در مکه و مرتبه دیگر در مدینه نازل شده،
· وافیه گویند چون در مذهب هیچ فرقه از مسلمانان جائز نیست که آنرا ناقص خوانند در نماز و حال آنکه سورههاى دیگر جایز است
· اما کافیهاش خوانند براى آنکه هر وقت امام جماعت در نماز بخواند از خواندن مأمومین کفایت کند و نیز سوره حمد کافى باشد از هر سورهاى، و سورههاى دیگر کفایت آنرا نمینماید
· اساس میخوانند چون سوره حمد بمنزله پایه قرآن است
· و شافیه مینامند چون که شفاى هر دردى است و در خواص سوره بیان میشود.
· صلاتش میگویند چون بدون قرائت حمد هیچ نمازى تمام نباشد چنانکه پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود نمازى نیست بدون قرائت سوره حمد.
خواص حمد
· عیاشى بسند خود از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در تفسیرش روایت نموده که فرمود سوره ام الکتاب افضل سورههاى قرآن و بجز مرگ شفاى هر دردى است.
· و در کافى بسند خود روایت نموده از حضرت باقر علیه السّلام که فرمود هر کس را سوره حمد شفایش ندهد چیز دیگر او را شفا نمیدهد.
· و نیز بسند خود از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود اگر بمردهاى هفتاد مرتبه سوره حمد را قرائت کنند و روح آن بازگردد تعجبى ندارد،
· و فرمود این سوره از گنجهاى عرش پروردگار است (این فرمایش عظمت این سوره را میرساند که هرگاه با توجه کامل بدرگاه حق بر مرده خوانده شود بخواست خداوند زنده گردد پس چطور میشود که از روى خلوص خوانده شود و سختترین دردها را شفا ندهد).
· و رازى از ابو سعید حذرى روایت کرده گفت پیغمبر اکرم فرمود حمد شفاى هر همى است.[2]
· و نیز از ابو سلیمان روایت نموده گفت با رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در جنگى بودیم مردى بمرض صرع غش کرد یکى از اصحاب سوره حمد بگوش او خواند برخاست و تندرست شد ما چگونگى را حضور پیغمبر عرض کردیم فرمود این سوره شفا دهنده هر دردى است.
· و در کافى از حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام روایت گرده فرمود هر کس را مرضى عارض شد در گریبان پیراهن او هفت بار سوره حمد را قرائت کنید اگر درد ساکت نشد هفتاد مرتبه بخوانید ساکت شود.
· و نیز از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که مردى از دوستانش بر آن حضرت وارد شد دید رنگ چهرهاش زرد شده فرمود این چه حالتست که دارى عرض کرد فدایت شوم مدت یک ماه است که به تب مبتلا شده و هر چه معالجه نمودم اثرى نبخشید فرمود گریبان پیراهنت را باز کن و سرت را داخل پیراهن نموده اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد بخوان آنمرد چنان کرد و شفا یافت.
خواص این سوره بیشمار است و این سوره در مکه نازل شده باتفاق همه هفت آیه مىباشد
(2)تسمیه (استمداد و یاری جستن از خدا):
هر عملی به منظور رسیدن به هدفی صورت میگیرد، بنابراین ارزش عمل بستگی به ارزش هدف آن دارد. از طرفی ارزش هدف به اندازهای است که هدف نیازهای اصیل و ریشهدار انسان را تأمین کند. نیاز اصیل انسان، رسیدن به کمال است آنهم کمال مطلق. این کمال وقتی حاصل میشود که انسان در مسیر دستیابی به آن، با یگانه مظهر اهداف، «الله» پیوندی برقرار کند و با تکیه و استمداد از او به پیش رود چرا که «الله» تنها کمال مطلق، تنها ذات مقدس پایدار و ابدی است.
بنابراین باید شروع، ادامه و ختم هر عمل با یاد او باشد، با یاد او و نیز گرفتن و یاری از او آنگونه که عمل من نشان از او داشته و بر آن مهر صحت و ضمانت تأیید او خورده باشد و در نتیجه روح و جان من نشان از خدا بگیرد و به علامت الهی منقوش گردد.
«بسم الله» سمبل شروع و ختم با یاد او و یاری از او باشد. از این رو گرامیترین و عظیمترین آیه لقب گرفته است.
(3) اهل بیت و قرآن کریم:
قرآن کریم در عین قابل فهم بودن خطابهایش برای اقشار مردمی، قرین دائمی عترت می باشد از این رو، این دو سرمایه و گوهر گرانبها، دو چهره از یک حقیقت می باشند که نباید میانشان جدایی افکند و از آنجا که تدبرِ گسترده و فراگیر در قرآن، علاوه بر طهارت فطری، نیازمند آشنایی با روشهایِ صحیح تدبر و قبل از آن، اصول اساسی تدبر می باشد، و از طرفی فهم قرآن مراتبِ بی شماری دارد، و نفوس مردمی نیز از نظر مراتب فهم، یکسان نبوده و از آلودگی نیز برکنار نمی باشند و قرآن نیز دارای محکم و متشابه و عام و خاص وغیره بوده ، پس بناچار باید در فهم قرآن از معصومین یاری جست که به حقیقتِ قرآن، دست یافته اند و تمام مراتبِ فهم قرآن را طی کرده اند.
ائمه معصومین در ارتباط با فهم قرآن، در برابر ما پنج شان را دارا می باشند:
1- شان ابلاغ که بیانگر جزئیات احکام الهی همچون تعداد رکعات نماز و غیره می باشد که در قرآن نیامده است و در سنت نبی جلوه گر است و البته این شان مختص رسول خدا می باشد و نقش امام معصوم در این حوزه، گزارشگری از سنت پیامبر بوده که مطمئن ترین راه برای دست یافتن به جزئیات احکام می باشد.
2- شان تبیین و تفسیر
3- شان راهنما
4- شان اجرا و الگو
5- شان ولایت و امامت
به این روایت توجه فرمایید:آقا امیر المومنین می فرماید:این قرآن است پس آن را به سخن در آورید و هرگز برایتان سخن نخواهد گفت و لکن من از آن خبر می دهد چرا که در آن ، دانشِ آنچه که گذشته و آنچه که تاروز قیامت خواهد آمد، و حکم آنچه که در مابین شماست و توضیجِ آنچه در آن اختلاف نموده ایت، وجود دارد پس اگر از من آنها می پرسیدید، بی شک شما را آگاه می نمودم
- تفسیر جامع، ج1، ص: 85
(تفسیر جامع، ج1، ص: 83 و 84)
سه نکته مهم:
(1) استعاذه (پناهندگی به خدا)
از شرایط تلاوت راستین، پناهنده شدن به خداوند میباشد که در قرآن بر آن تأکید شده است:
«فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیم(نحل/100)
«پس هرگاه قرآن میخوانی پس به خدا از شر شیطان سنگسار شده، پناه بر چرا که او بر کسانی که ایمان آوردند و بر پروردگارشان تکیه میکنند، هیچ تسلط ندارد.»
ضرورت پناهندگی:
توجه به واقعیتهای زندگی بشر، ضرورت پناهندگی به خدا را به روشنی نشان میدهد:
الف. ما نیازمند حرکتی رو به رشد و تعالی و شکوفایی انسانی هستیم.
ب. در مسیر حرکت موانع بیشماری وجود دارد.
ج. در میان موانع، دشمنی بسیار خطرناک به نام «ابلیس» کمین کرده است که عنصری بیرحم و عاطفه و قسم خورده در بیچاره کردن بشر میباشد او لشکری عظیم از شیاطین نامرئی جن و انس را در اختیار دارد.
د. او پایگاه بسیار مستحکمی به نام نفس اماره را در درون انسان دارا میباشد.
ه. انسان در شرایط تنهایی، در برابر تهاجمات شیاطین بسیار ضعیف و عاجز میباشد.
تصور موضوعات فوق ما را به شتاب در پِیپناهگاهی مطمئن و غیرقابل تسخیر به این سو و آن سو میکشاند که قرآن این گونه ما را راهنمایی میکند:
?
(و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعد بالله انه هو السمیع العلیم ? (فصلت/36)
برائت قبل از ولایت(استعاذه قبل از تسمیه)
برای اثبات این که استعاذه مقدمه تسمیه است و برای این که بگویم برائت و ابراز تنفر از دشمنان الهی که در راس آنها شیطان رجیم قرار دارد،بر ولایت و دوستی و محبت اولیاء الهی مقدم است دوشاهد و یک روایت ذکر می کنیم:
شاهد اول: در آیة الکرسی در آیه256سوره مبارکه بقره می فرماید:« فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی» مشاهده می کنیم که شرطِ تمسک به عروة الوثقای الهی، در مرحله اول کفر به طاغوت است و در مرحله دوم ایمان به خدا و این شاهد بزرگی بر مقدم بودن برائت بر ولایت است.
شاهد دوم: زیارت عاشورا در قسمت لعن و سلام، ابتدا باید صدبار لعن بر قاتلین اباعبدالله الحسین علیه السلام و غاصبین حقوق اهل بیت علیهم السلام فرستاد و سپس صدبار لیاقت سلام بر آقا پیدا خواهیم کرد.
و اما روایت:
سلیمان اعمش نقل می کند که از امام صادق علیه السلام که ایشان از پدرانشان از امیر المومنین علیه السلام نقل فرمودند که رسول خدا به من فرمود:
یا علی تو امیر و مقتدای مومنان و امام پرهیزگاران هستی،
یاعلی تو آقا و سرورِ اوصیا و به ارث برنده دانش پیامبران، و در جایگاه صدیقین، بهترین و در میان پیشتازان، برترین هستی.
یا علی تو همسر سیده و سرور زنان جهان و جانشین بهترین پیغمبر از پیغمبران خدا هستی .
یا علی تو مولای اهل ایمان و حجت خدا بعد از من برتمام مردمان هستی کسی که تبعیت کند از تو ، بهشت از برای اوست و هرکس با تو دشمنی کند مستوجب آتش دوزخ است.
یا علی، قسم به آن کس که مرا به نبوت مبعوث کرد و مرا بر تمام مردم برگزید، اگر بنده ای از بندگان خدا هزارسال عبادت حق تعالی را کرد ،از او پذیرفته نمی شود مگر اینکه همراه با ولایت تو و ولایت امامان از فرزندان تو باشد و ولایت تو هم پذیرفته نمی شود مگر اینکه همراه با برائت و بیزاری از دشمنان تو و دشمنان امامان از فرزندان تو باشد.[1]
خواص قرائت استعاذه
روایات زیادى وارد شده در خواص آن از آن جمله
· روایت شده از پیغمبر اکرم هرگاه کسى استعاذه نماید شیطان از او دور گردد
· و ابو الفتوح رازى در تفسیر خود از معاذ جبل که یکى از اصحاب پیغمبر است روایت مینماید گفت من با رسول اکرم راه میرفتم در بین راه دو نفر را مشاهده کردیم که بیکدیگر دشنام میدادند پیغمبر فرمود اگر یکى از آنها استعاذه بگوید این حالت شیطانى از آنها دور شود.
· و نیز از معقل بن یسار و او از پیغمبر اکرم روایت کرده فرمود هر کس در صبح سه مرتبه اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بگوید و سه آیه آخر سورة حشر را بخواند خداى تعالى هفتاد هزار فرشته را بر او موکل کند و تا بشب بر او درود میفرستند و اگر در آن روز بمیرد ثواب شهید داشته باشد و اگر در شب نیز بخواند آن فرشتگان تا صبح موکل او باشند.
· و در صحاح سته از انس بن مالک روایت کند که رسول اکرم فرمود هر که در هر روز ده مرتبه استعاذه بگوید خداوند فرشته را موکل او نماید تا شیطان را از او دور سازد.
· و نیز روایت نموده که فرمود هر کس بمنزلى فرود آید بگوید اعوذ بکلمات الله من شر ما خلق تا در آن منزل باشد ضررى باو نمیرسد.
· و نیز رازى از عمرو بن سعید او از جدش روایت نموده گفت پیغمبر اکرم فرمود هر که در خواب بترسد چون خواهد بخواب رود بگوید اعوذ بکلمات الله التامات من غضبه و شر عذابه و من همزات الشیاطین ان یحضرون خدا او را کفایت نماید
· و از حسن بصرى روایت کرده که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روزى از راهى میگذشت دید مردى غلام خود را میزد و غلام میگفت اعوذ باللّه ولى آنمرد از زدن دست بر نمیداشت چون رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را دید گفت اعوذ برسول اللّه مرد باز ایستاد پیغمبر فرمود بهتر آن بود که بنام خدا دست از زدن برمیداشتى آنمرد گفت با این گفتار غلام را آزاد نمودم فرمود اگر چنین نکرده بودى رویت بآتش جهنم میسوخت.
و در ادعیه وارده از ائمه ذکر استعاذه زیاد است
· و نیز از پیغمبر اکرم روایت کرده فرمود هر که از خلوص قلب استعاذه گوید خداوند میان او و شیطان هفتاد پرده قرار بدهد که فاصله هر پرده از پرده دیگر بمسافت زمین تا آسمان است و در حقیقت معناى استعاذه از خلق بسوى خالق برگشتن است و از فقر بالذات بسوى غنى بالذات رجوع نمودن و از عجز و ناتوانى بخداى قادر توانا توجه کردن است در تمام خیر و برکات و از براى دفع جمیع شرور و آفات و استعاذه موجب نورانیت میشود و بدین جهت است که ائمه معصومین میفرمودند مستحب مؤکد است انسان در نمازها بعد از تکبیرة الاحرام و پیش از قرائت استعاذه نماید.[2]
1) اسم یعنی چه و ریشه آن چیست؟
2) باء در بإسم به چه معناست و متعلق آن چیست؟
3) الله به چه معناست و ریشه آن چیست؟
4) مگر خداوند شیء است که اسم داشته باشد؟
5) اسم خداوند چیست که در اینجا به آن اشاره شده و خود آن نیامده است؟
6) چرا نفرموده «به خود الله» شروع می کنم و فرموده
«به اسم الله» شروع می کنم؟
7) چرا اصولا آیه شریفه در ابتدای هر امری بکار می رود؟
8) رحمان به چه معناست و ریشه آن چیست؟
9) رحیم به چه معناست و ریشه آن چیست؟
10) فرق رحمان و رحیم چیست؟
11) بعد از لفظ الله چه نیازی به به این صفات است؟
12) چرا از میان صفات و اسماء متعدده الهی، این دو صفت ذکر شده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
ترجمه:به نام خدای بخشنده مهربان
توضیح اجمالی: این سوره خلاصه تمام تعالیم قران است : خدا به نیابت از بنده اش کلام خود را که نوعی فعل اوست با نام عزیز خویش آغاز می کند تا بنده نیز این ادب را بیاموزد و کارهایش را با نام خدا آغاز کند.
وقتی کار با نام خدا و برای خدا صورت گیرد باقی و پایدار می ماند چون خدا فرمود: هر چیزی جز وجه کریم بقاء ندارد در نتیجه بطلان و نقص در ان کار راه نمی یابد چون خودش فرمود:هر کاری اگر برای خدا نباشد حبط، باطل و بی اثر می شود.
معنای اینکه کارها به نام خدا انجام شود اینست که انسان از هرکس و هر چیزی نومید و منقطع شده و تنها رو به سوی الله بیاورد زیرا او بر اساس یک رابطه بسیار عاشقانه انسان را آفرید لذا بخاطر رحمانیتش دائما نیاز تمام نیازمندان را بدون هیچ ظلم و غفلت و چشمداشتی مرتفع می سازد و بخاطر رحیمیتشبه بندگان مومنش در دنیا و آخرت توجه خاص نشان می دهد.
درک دو صفت رحمان و رحیم کافی است تا بنده چنان انس و محبتی به خدا پیدا کند که همه چیز را جز او فراموش نماید و هرکارش را فقط بر اساس عشق به او و برای او انجام دهد.بعبارت دیگر وقتی خدایی که صاحب جمیع کمالات است هستی و انسان را بر اساس رابطه ای کاملا عاشقانه خلق کرده و دائما به مخلوقاتش خیر می رساند لازم است که انسان نیز کارها ون رفتارهایش را بر اساس عشق به الله انجام دهد و جایی برای هواهای نفسانی و انگیزه های مادی باقی نگذارد.
بنابراین نشانه شروع کارها با نام خدا اینست که محبت شخص بدون استثناء به همه تعلق بگیرد اما به افراد شایسته محبتی بیشتر ابراز گردد و در اینصورت چون اعمالش مطابق رفتار خداست،استحکام، قداست،برکت و شرافت پیدا کرده و رنگ جاودانگی به خود میگیرد.
س.لطفا خودتان را معرفی کنید.
ج.اگر بخواهم در یک جمله خود را معرفی کنم باید بگویم که من
هستم.بدین معنا که شما بواسطه مطالعه من گویا با خداوند صحبت میکنید.
البته لازم به ذکر است که الفاظ عربی من،مراتب پائین و نازل یافته حقیقت کلام الله است چرا که حقیقت آیات الهی عاری از هرگونه لفظ یا صوت هستند و تنها راه درک آن شهود است.[2]
س.قبل از اینکه وارد اصل بحث شویم، در صورت امکان افرادی که در این جلسه شما را همراهی میکنند معرفی و ضرورت حضورشان را توضیح دهید.
ج.همانطورکه درآینده توضیح خواهیم داد،آیات الهی در عین اینکه قابل فهم است و برای اقشار مختلف مردم خطابهایش مفهوم است اما:
اولا: برای فهم آیات،انسان نیازمندِ آشنائی با روشهای صحیح استفاده و بهرهبرداری از قرآن میباشد.
ثانیا: فهم قرآن مراتبی دارد که ارتقاء از یک مرحله به مرحله بالاتر،نیازمند اصول و
روشهای خاصی است که شما باید با آن آشنا شوید در عین اینکه بعضی از مراحل اصولا برای شما قابل دسترسی نیست ولی فراگیری محتوایش ضروری است.
ثالثا:مردم از نظر مراتب فهم یکسان نیستند و از آلودگیهای مختلف نیز برکنار نخواهند بود و ...
بنابراین برای اینکه انسان بتواند
1. مستقیما از آیات استفاده کند.
2. در مواردی که فهم آیات سنگین است و یا غیر قابل دسترس است،بتواند به عمق آن آیات دست پیدا کند
نیاز به مفسرینی دارد که :
اولا:طهارت فکری و قلبی داشته باشند(عصمت).
ثانیا:به باطن و حقیقت قرآن دست پیدا کرده باشند.
ثالثا:از طرف خداوند منصوب برای این امر باشند و ...[3]
لذا ما کسانی را معرفی کردهایم که سه وظیفه عمده را به عهده دارند:
ابلاغ:ابلاغ پیام خدا وبیان جزئیات احکام الهی مانند تعداد رکعات نماز و غیره که در قرآن نیامده است اولین وظیفه این گروه است.
تبیین و تفسیر:آیه 44 سوره نحل پیامبر را مبین و مفسر آیات قرآن معرفی میکند.
تبیین یعنی روشن کردن و واضح نمودن.
راهنما:در این حوزه این افراد بطور نظری وعملی از اصول و شیوههای برخورد صحیح با قرآن سخن به میان میآورند و اصحاب خود را به آموزش نظری و عملی تفسیر تشویق مینمایند.[4] یکی از این افراد که هفتمین معصومی است که این وظیفه را بعهده دارد به اصحاب خود اینگونه گفته است.بگذارید از زبان خودشان بشنویم.
امام باقر(ع):
ما به اصحاب خود گفتهایم که:
«هرگاه من مطلب جدیدی را برای شما مطرح کردم،از من استدلال قرآنی آنرا سوال کنید»[5]
این کار سبب میشود که یاران ما اولا با نحوه استدلالات قرآنی و برداشت صحیح از آیات آشنا شوند و ثانیا بینش اعتقادیشان بر اساس آیات الهی استوار گردد.
گروه بعدی که در این جلسه حضور دارند شاگردان این معصومین هستند که در ایام غیبتمعصوم چهاردهم،وظایف این معصومین را بعهده دارند و باید علاوه بر وظایف فوق،تک تک آیات الهی را شخصا به تدبر بنشینند و معارف قرآن را از دل آیات بیرون بکشند و در مرحله اول خودعامل بوده و در مرحله بعد مردم را آشنا نمایند.
عموما به این افراد مفسرین قرآن میگویند.البته این افراد معصوم نیستند ولی لازمه رسیدن به این مقام حرکت در راه عصمت است.[6]
اما اینکه فرمودید ضرورت حضور این دو گروه در این جلسه چیست باید عرض کنم که بعضی سوالات را ما شخصا پاسخگو هستیم
و بعضی از سوالات به تناسب، همراهان ما از دو گروه پاسخ میگویند تا شما بهتر با آنها و سخنانشان آشنا گردید چرا که بیشترین رجوع شما به آنها خواهد بود.
چند اصل اساسی در حوزة متدبر در قرآن:
(1) اصول اعتقادات سالم.
اصول اعتقادات سالم همچون آینهای شفاف است که ما را به حقیقت پیام قرآن راهنمایی میکند و برعکس اصول اعتقادات فاسد همچون عینکی تیره و تار است که از درک حقیقت پیام قرآن انسان را محروم میکند.
(2) پاک طلبی و حقیقت جویی.
این اصل از مهمترین اصول اساسی در شخص متدبر است که در صورت فقدان آن انسان از هدایت قرآن محروم میگردد. این پاک طلبی و حقیقت جویی جلوة بارزش عشق به خدا و عشق به آخرت میباشد ولو شخص متدبر هنوز به اسلام نگرویده باشد.
«و این کتابی است که آن را فرو فرستادیم. و بسیار با برکت است ... و کسانی
که به آخرت عشق میورزند به آن ایمان میآورند.» (سورة انعام آیة 93)
(3) مشورت با اهل قرآن.
در کنار تمام شیوهها، ابزار و اصول تدبر «اصل مشورت» نقش مهمی را در سلامتی برداشت و پرورش قدرت تفکر و خلاقیت شخص متدبر در قرآن ایفا میکند و ضامن حفظ انسان از فرو غلطیدن در ورطة هولناک تفسیر برأی و انحرافات و بدعتهای حرام میباشد.
نکتة مهمی که در امر مشورت باید بدان عنایت نمود، صلاحیت شخص مشاور و مستند رأی مشورتی او میباشد.
نکتة دیگر آنکه چون مشاورین ما معصوم نیستند با وجود سند قرآنی ـ حدیثی رأی آنان، نباید به یک مشاور اکتفا کرد. بلکه بخصوص آنجا که امر مهمی در کار است با مشاورین با صلاحیت متعددی باید مشورت نماییم.
نکتة دیگر آنکه حتی وجود مقدس امام معصوم اصرار داشتند که تعبدا سخن آنان را نپذیریم بلکه به سند قرآنی سخن توجه نماییم و سپس با بصیرت براساس دلیلی محکم بیان معصومu را قبول نماییم.
«اذا حدثتکم بشیء فاسئلونی من کتاب الله» (امام باقر)
(4)جسارت فکری و خلاقیت و ابتکار.
آیات قرآن جلوههای بسیاری از حقایق را در باطن خویش پنهان نموده است و هر کس به میزان صلاحیت علمی و معنوی به حقیقت یا حقایقی چند از آیه یا آیات پی میبرد و این معنی به کسی اختصاص ندارد بلکه قرآن سفرة گسترده کریمانهای است که خداوند همه را به تناول از آن دعوت نموده است پس هر کس که آهنگ قرآن نماید و ابراز گرسنگی کند به میزان صلاحیت معنوی در کنار مقدار صلاحیت علمی از سفرة قرآن تناول خواهد نمود. از این رو نباید خود را حقیر و فکر خویش را محدود نمود و در برابر فهم و برداشت افراد صاحب رأی و شخصیتهای برجستة علما و فقها از آیات حالت تسلیم محض گشت و از تدبر مستقیم در آیات با ابزار و اصول و شیوههای تدبر خودداری نمود.
«خلاقیت و ابتکار» در کشف نکاتِ بکر آیه از عادت به روش صحیح تدبر و توجه به حیات بخش بودن و طراوت همیشگی آیات و پرباری و دقیق و ظریف بودن کشف پیام آیه ناشی میشود.
خطر انحرافات فکری و بدعتهای حاصل از جسارتهای بیضابطه را مشورت مستمر با اهل نظر و صاحبان صلاحیت علمی، مرتفع مینماید که قبلا در مورد آن توضیح دادیم.
2 ـ نمونة عملی تدبر:
به عنوان الگو از مرحلة طرح سوال به تدبر در آیات اولیة سورة حمد با توجه عقلانی در محتوای ترجمه (خرمشاهی) میپردازیم.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
طرح سؤال:
1 ـ چرا دو صفت «بخشنده و «بخشایشگر» (رحمان و رحیم) در کنار هم و به دنبال یکدیگر آمده است؟
2 ـ چرا این دو صفت در کنار نام «الله» ذکر میشود و از صفات دیگر خداوند نام برده نمیشود؟
3 ـ چرا خداوند با لفظ «الله» در این آیة معرفی میگردد و نامهای دیگر مثل «پروردگار» «رب» و ... بکار برده نمیشود؟
4 ـ مگر خداوند شیء یا جسم است که «اسم» داشته باشد؟
5 ـ فرق «بخشنده» و «بخشایشگر» (رحمان و رحیم) چیست؟
6ـ چرا فقط 2 صفت آورده شده است؟
7 ـ چرا این جمله در اول تمام سورهها تکرار میشود؟
8 ـ معنای «الله، رحمن، رحیم» با توجه به ترجمههای معتبر چیست؟
و ...
«الحمد لله رب العالمین»
1 ـ معنای «حمد، رب، عالمین» با توجه به ترجمههای معتبر چیست؟
2 ـ چرا لفظ «حمد» برای ستایش بکار برده شده است؟
3 ـ چرا ستایش را مختص خداوند قرار داده است؟
4 ـ منظور از ستایش خداوند چیست و به چه وسیلهای میتوان آن را انجام داد؟
5 ـ چرا بعد از اینکه با نام خداوند سوره آغاز میگردد از او ستایش میشود؟
6 ـ چرا به جای «رب» (پروردگار) صفات دیگر نیامده است؟
7 ـ آیا لازم بود هم «الله» گفته شود و هم «رب العالمین»؟
8 ـ چرا خداوند را در برابر «عالمین» ستایش می کند مگر عالمین دارای چه مقامی هستند؟
9 ـ چرا گوینده این جمله مشخص نیست؟
تذکرات مهم:
1 ـ آنها که بخواهند در مرحلة عمومی تدبر که این مطلب عهدهدار آن بود عمیقتر و بهتر عمل کنند لازم است به چند کلید علمی و چند اصل اساسی تدبر دقت داشته باشند که ذیلا آنها را مطرح میکنیم.
کلیدهای علمی(خاص)
(1) توانایی رجوع به تفاسیر نمونه، المیزان، و روایات ذیل آیات.
(2) توانایی رجوع به کتب لغت معتبر مانند مفردات راغب، المنجد و ...
چند اصل اساسی در حوزة محتوای قرآن:
(1) قابل فهم بودن:
قرآن برای مردم نازل شده است و آنان مخاطب پیامها و دستورالعملهای قرآن میباشند نظری گذرا بر خطابهای «یا بنیآدم» «یا معشر الجن و الانس» «یا أیها الناس» و ... به روشنی این سخن را تأیید میکند.
قرآن مسئولیت هدایت تمام بنیآدم را تا روز قیامت بر عهده دارد و در مقابل مردم مسئولیت تبعیت و اطاعت را باید به گردن بگیرند. این مسئولیت دو طرفه در کنار خطابهای مستقیم به ناچار قابل فهم بودن خطابها را مطرح مینماید.
(2) عدم جدایی از عترت
قرآن کریم در عین قابل فهم بودن خطابهایش برای اقشار مردم، قرین دائمی عترت میباشد. از این رو این دو سرمایة گرانبها، دو چهرة یک حقیقت میباشند که نباید میان آنها جدایی افکند.
از آنجا که تدبر گستردة در قرآن علاوه بر طهارت فطری، نیازمند آشنایی با روشهای صحیح تدبر و قبل از آن، اصول اساسی تدبر میباشد و از طرحی فهم قرآن مراتب بیشماری دارد و مردم نیز از فهم یکسان و دور از آلودگی برخوردار نیستند و ... پس به ناچار باید در فهم قرآن از معصومین (علیهم السلام) یاری جست که به حقیقت قرآن، دست یافتهاند و تمام مراتب فهم آن را طی کردهاند تا اصول تدبر و روشهای آن را به ما بیاموزند. ضرورت وجود مرشدی معصوم در ارتباط با کلام خدا با توجه به انحرافات عظیم، پدید آمده در تاریخ فهم قرآن، ما را از توضیح بیشتر بینیاز میگرداند. شأن معصومین در ارتباط با قرآن نسبت به ما گسترده است که علاقمندان را به فصل سوم کتاب «پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن» رجوع میدهیم.
(3) خدایی بودن لفظ و چینش:
قرآن با همین الفاظش از جانب خدا بر قلب پیامبر به وحی نازل شده است و این مرتبة لفظی، تنزل آن حقیقت ملکوتی قرآن میباشد که در پیشگاه خداست:
«بیشک ما آن را به صورت قرآن عربی قرار دادیم شاید که شما تعقل نمایید و به یقین آن در حالی که مرجع کتاب در پیشگاه ماست به راستی بسیار والا و فرزانه است.» (زخرف / 3و 4)
نظم و چینش قرآن نیز به امر الهی صورت گرفته است چنانکه قرآن خود بر این معنی تصریح دارد.
«... و ما آن را به نحو خاصی چیده و انتظام بخشیدهایم.»
این نظم و چینش نه تنها در محدودة آیات هر سوره بلکه در ارتباط با چینش سور نیز مطرح است چینشی که از سورة فاتحهالکتاب آغاز و به سورة ناس ختم میگردد.
(4) ابدی بودن پیام قرآن.
قرآن خورشید جاری در بستر زمان میباشد که همة مکانها و زمانها را تا قیامت در هنگام نزول مد نظر داشت چرا که احاطه و نظارت خداوند بر گذشته و حال و آینده میباشد از این رو، پیام قرآن مقید به هیچ مکان و زمانی حتی مکان و زمان نزول خود آیات نمیباشد در غیر این صورت قرآن نمیتوانست برای آیندگان پیامی داشته باشد:
«و اگر آیه هرگاه در خصوص قومی نازل شود سپس آن قوم بمیرند، آیه نیز بمیرد، که بیشک از قرآن دیگر چیزی باقی نخواهد ماند و لیکن قرآن از اول تا آخرش جریان دارد مادامی که آسمانها و زمین استمرار دارند و برای هر قومی آیهای است که آن را تلاوت مینمایند.» (امام باقرu، ص 73، المیزان)
ج. عمل و بکارگیری نسخههای درمانی
تا این مرحله توانستهایم به پیام قرآن و نسخههای متعدد درمانی آن پی ببریم که تدبر ثانویه در آیات شکل گرفته است. مرحلة بعدی مرحلة عمل کردن به نسخههای درمانی تدبر شده است که رعایت نکات ذیل الزامی است:
(1) محزون کردن خویش به همراه قرائت که توضیحات آن قبلا نیز آمده است.
(2) خود را مخاطب قرآن دیدن.
قرآن کتابی نیست که صرفا برای مطالعه باشد و یا فیلمی که صرفا برای تماشا باشد بلکه همچون کارگردانی است که متناسب با واقعیتهای نفسانی و شرایط فکری ـ روحی، نقش خود را در صحنههای خویش به نمایش میگذارد از این رو ما به عنوان مخاطب قرآن باید خود را صاحب یک نقش در صحنههای مطرح شده در قرآن ببینیم و باید دقت کنیم که با توجه به شرایط فکری ـ روحی ـ اخلاقی که هم اکنون در آن به سر میبریم، در صحنههای قرآن چه نقشی را ایفا میکردیم و چه موضعی را اتخاذ مینمودیم و در چه راهی قدم میگذاشتیم.
به عنوان نمونه به داستان موسی با فرعون اشاره میکنیم.
شخصیت فرعون به عنوان عنصری که مردم به بردگی او تن داده و ذلیل او میباشند، جباری که قدرت نظامی ـ سیاسی وحشتناکی را پدید آورده، هر صدایی را در نطفه خفه میکند، اطرافیان چاپلوس دارد، ثروت سرشار مصر در اختیار اوست در حالیکه شخصیت موسی به همراه برادرش با قیافة دو چوپان ساده با نمودِ چوپانی و کلاه روستایی و عصای چوپانی در دست، در قرآن مطرح هستند.
حال موسی رو به فرعون کرده و میگوید:
«آیا مایل هستی که از آلودگی پاک شوی و تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم تا از عظمتش خشیت یابی؟»
(سورة نازعات آیة19)
در این درگیری واقعا ببینیم آیا اگر ما در شرایط فرعون بودیم و آن قدرت و امکانات را داشتیم از موسی(ع) سخنی را میپذیرفتیم؟ ...
(3) کاوش در نتایج تدبر اولیه و ثانویه و نسخههای متعدد کشف شده برای پیدا کردن داروی درد خویش
پس از توجه به جریان آیات و طرح سؤال و درنگ و فهم و تدبر پیام آیة و مخاطب آیات دیدن خویش و تحزین نفس، نوبت کاوش برای استخراج داروی درد خویش از میان آیات مورد تدبر قرار گرفته فرا میرسد چرا که قرآن در کنار بیان دردها بلافاصله از درمان آن سخن میگوید که این مرحله تدبر سوم و آخرین جزءِ تدبر است که باید صورت بگیرد که رعایت و توجه به 4 نکته لازم است:
ـ دانستن درد خویش.
ـ پیدا کردن تعریف آن در قرآن.
ـپیدا کردن درمان.
ـ بکار بستن نسخة مورد نظر.
ب. کاوش جهت فهم پیام قرآن و نسخههای متعدد درمانی آن. (ترتیل معنوی)
طرح سؤال:
روش کاوش جهت فهم پیام قرآن «طرح سؤال از ترجمة آیات» میباشد.
طرح سؤال، نقش اساسی در تمرکز و جهتدهی فکر در امر تدبر و انگیزهای قوی برای پیگیری آیات میباشد و اساسا ذهنی که سؤالات مشخصی ندارد تا که نیازهای فکری و روحیاش پاسخ بگیرد، انگیزهای برای تدبر در آیات نخواهد داشت.
(1) دقت در ترجمههای معتبر:ادامه مطلب...
صادق می خواهم از قرآن و مفاهیم و نکات آن در حد فهم خودم و مطالعات خودم و همچنین از احادیث و کتب مهم در مورد مطالب دینی و زندگی ساز صحبت کنم |